کد مطلب:315263 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

با خدا پیمان می بندم
جناب آقای وحید مبشر گوید:

یكی از صبح های جمعه ی زمستان 1384 هجری شمسی خانواده ای از تهران به منزل ما آمدند، دختری داشتند كه مبتلا به سرطان بود - فكر می كنم سرطان خون داشت - داخل اتاق منتظر بودند و مجلس روضه تازه شروع شده بود. وقتی آقا تشریف آوردند، آنها نیز دختر خود را كه 11 - 10 ساله بود، نزد آقا (آیت الله مبشر) آوردند و داستان سرطان دختر و جواب كردن دكترها را گفتند.

حضرت والد به آن دختر فرمودند: شما با خدای خود عهد ببند كه:

اولا از این به بعد، همیشه نمازهایت را اول وقت بخوانی.

دوم این كه هر وقت ازدواج كردی در منزلت هر ماه روضه حضرت اباالفضل علیه السلام خوانده شود.

تا ایشان اسم مبارك حضرت اباالفضل علیه السلام را برد، افرادی كه در اتاق نشسته



[ صفحه 522]



بودند و به صحبت ها گوش می كردند، هم چنین آن دختر خانم و خانواده اش گریستند. خود آقا نیز گریه اش گرفت. به طوری كه تا چند دقیقه همه فقط گریه می كردند.

آن دختر خانم گفت: با خدا پیمان می بندم.

سپس مداح ها شروع به خواندن روضه ی حضرت اباالفضل علیه السلام نمودند و آن خانواده رفتند.

حدود یك ماه بعد، آن خانواده تلفنی خبر داد كه به عنایت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام دخترشان شفا گرفته است.

بسم الله الرحمن الرحیم

با درخواست دانشمند محترم خدمتگزار مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ علی ربانی وفقه الله لمرضاته امیدوار هستم و از درگاه خداوند خواهانم كه بر عمر و عزت شما بیفزایند، بحق محمد و آله الطاهرین. كراماتی كه برای شما ارسال می دارم از عربی به فارسی ترجمه شده است: